دارم میرم

داستان مهاجرت من

دارم میرم

داستان مهاجرت من

سفرنامه 4

سلام به همه دوستان خوب مهاجرسرا، اول از همه عذرخواهی میکنم بابت تاخیردر نوشتن سفرنامه آنکارا که علت اصلی وجود ویروس و تروجان بود که اجازه ورود به سایت رو به من نمیداد. همین الآن هم که دارم این پست رو میفرستم، بدلیل ویروس و ترکیدن سیستم، 2 بار کامل ویندوزم رو عوض کردم تا سفرنامه رو بذارم، بازم میگن فردین مُرده!!
همه بچه ها قبلا زحمات کشیدن و سفرنامه نوشتن، من فقط نکاتی رو که به نظرم مفید میرسید اشاره میکنم:
۱) پرواز: ما با پرواز ترکیش رفتیم، خوب بود فقط به علت بدی هوا ۲ ساعت تاخیر داشت.هزنیه بلیت نفری ۳۴۰،۰۰۰ تومان ( ما دو نفر بودیم ).
۲) ترانسفر از فرودگاه: چون هوا کمی سرد بود و ما خسته بودیم، تاکسی گرفتیم که شد ۶۵ لیر، ولی همونطور که بچه ها گفتن میشه از اتوبوسهای شرکت havas استفاده کرد. یک نکته اینکه اگه بتونید از ترانسفرهای فرودگاهی تورها استفاده کنید از نظره هزینه بهتره مثلا عباس که دنبال بچه ها اومده بود حدوده ۲۰ لیر گرفته بود که به نظرم می ارزید.
۳) هتل: ما چون هتل رو از ۲ ماه قبل رزرو کرده بودیم واقعا به نفعمون شد ، چون الان با بالارفتن دلار هزنیه هتل خیلی بیشتر میشه. هتل ما هتل Segmen بود.واقعا از اون راضی بودیم،برای هتل خیلی search کرده بودیم و خدا رو شکر خیلی راضی بودیم،هتل ۳ ستاره plus هست با صبحانه ،اتاق دوبل اون شبی ۷۰$ بود که با دلار ۲ ماه پیش حدوده شبی ۸۶،۰۰۰ تومان شد.هتل سگمان به اندازه هتل ددمان شیک نبود ولی اولا یک ساختمان با ددمان فاصله داشت و ثانیا نسبتا شیک و ساده و خیلی تمیز بود و از همه مهمتر بسیار گرم،به حدی که ما گاهی برای خنک شدن پنجره رو باز میکردیم . هم شوفاژ داشت و هم اسپیلیت که شبها شوفاژ روشن میکردند و اصلا در این زمینه خست به خرج نمیدادند و اگه میخواستیم اسپیلیت هم کار میکرد.دوستامون که همزمان با ما در هتل ددمان بودن برای ۲ نفر شبی ۱۴۰،۰۰۰ تومان پرداخت کرده بودند. صبحانه هتل تقریبا کامل بود. اتاق ها خیلی تمیز بود.پرسنل خیلی مودب بودند البته انگلیسی اصلا متوجه نمیشدند جز یک خانوم و یک آقا که در رسیپشن بودند.فاصله هتل تا سفارت حدود ۵ الی ۷ دقیقه بود و با مطب dr اونگان حدود ۱۰ دقیقه.اگه اهل پیاده روی باشین به میدان کیزیلای هم خیلی نزدیکه.ما به آژانس های زیادی زنگ زدیم هیچ کدوم با هتل سگمان کار نمیکردند برای همین اسم آژانس را مینویسم که بچه ها به دردسر نیفتند ، قصدم تبلیغ نیست.ما این هتل رو از طریق آژانس شن سفید و خانم برهان رزرو کردیم البته هتل در سایت booking.com ثبت شده بود. سرعت اینترنتش هم واقعا خوب بود با اینکه ما طبقه ۵ بودیم و ما کلی فیلم دانلود کردیم.
آدرس هتل : Buklum Sokak No .13 Kavaklidere ، شماره تلفنش: 4175374 - 0312 و سایت آن: http://www.segmenotel.com .
در آنکارا با دوستی آشنا شدیم که هتل جدیدی رو به ما معرفی کرد که رفتیم دیدیم خیلی مناسب و خوب بود همون یک خیابون با هتل ما فاصله داشت به اسم هتل Siyav که من با جستجو در اینترنت فکر کنم آدرس سایت اون این باشه: http://www.siyavotel.com به نظرم که خیلی خوب بود و تازه پارسال ساخته شده .
۴) خرید: برای خرید های عادی حدود ۵ دقیقه در امتداد هتل ددمان و بعد از خیابان Akay و رستوران شبهای تهران و کنار مسجد کجا تپه یک سوپر بود که قیمت اجناسش خیلی خوب بود به نام Soykan که به نظرم جای مناسبی برای خریدهای روزمره بود. ما همه پاساژ هائی را که بچه ها گفته بودند رفتیم و دیدیم از جمله انکامال Ankamal و تمام پاساژ های خیابان تونالی Tunali ولی بهتون توصیه میکنم حتما برای خرید لباس همه وقتتون رو دور و بر میدان کیزیلای بگذرونید چون هم خیلی خیلی بزرگه و پر است از مغازه های مارکدار ترک و بهترین تخفیف ها رو هم داشت. یک مرکز خرید خیلی بزرگ (یا به قول خودشون الیش ورش ) نبش میدان کیزیلای هست که خیلی خوب و کامل بود. آنکا مال برای دیدن خوب بود ولی نسبتا گرون بود. البته همه مغازه ها حراج بودن ولی بخاطر بی ارزش شدن پول ما واقعا قیمت ها هنوز بالا بود ، به نظرم در مقایسه با اروپا خیلی هنوز گرون بودند.
در میدان کیزیلای پر بود از مارکهای معروف ترک ولی از همه بهتر این مارکها بودن LC WAIKIKI ، SevenHill ، Rodi Mood ،Defacto ،,Collinsکه هم قیمتهاشون خیلی خوب بود و هم کیفیت اجناسشون.

5) دکتر اونگان: حدود یک هفته قبل از سفر ما ، سفارت به ما ایمیل زد که مصاحبتون ۲ روز جلو افتاده و من و خانومم خیلی اضطراب کشیدیم که اگه جواب آزمایشات حاضر نشه و به نقص مدرک بخوریم چه میشه.... خیالتون رو راحت کنم اصلا هیچ مشکلی پیش نیومد.ما روز یکشنبه به آنکارا رسیدیم، روز دوشنبه صبح وقت دکتر اونگان گرفته بودیم ولی صبح زود رفتیم یعنی قبل از ۸:۳۰،نفره دوم بودیم واتفاقا قبل از ما آدم برفی و خانواد محترمشون بودند.وقتی منشی دکتر اومد اصلا به وقت ها ای که گرفته بودیم توجه نکرد و همه کارها رو طبق صف انجام داد.منشی خیلی خانم مهربونی بود البته توی کارش جدی بود،خیلی سریع همه کارها رو انجام داد،انگلیسی نمیفهمید،ولی فارسی خوب میفهمید.
خلاصه به نظر من اگر سنتون بالا نیست که بخواهین پله ها رو بالا و پایین برید اصلا اصلا هیچ نیازی به لیدر ندارید،اینو جدی میگم اول اینکه همه کارها روال مشخصی دارد و خودتون حتما میتونید انجام بدید ، به هیچ عنوان کار سختی نیست.توی لابراتوار که همه فارسی دست و پا شکسته بلد بودن و لیدر ها فقط الکی سعی میکردند نشون بدن که خیلی کار مفیدی دارن انجام میدن.ثانیا هر جا برید ایرانی فراوونه و میشه از هم دیگه کمک گرفت.
درباره دکتر همین قدر بگم که از اونی که فکر میکردم خیلی با کلاس تر و gentleman تر بود.با همه خیلی خوب برخورد میکرد و اولش حتما شغل و تحصیلات رو میپرسه و خصوصا وقتی فهمید من پزشکم خیلی تحویل گرفت و به ما هیچ واکسنی نزد و ما همون ۱۴۰$ رو دادیم. چند نکته: جواب آزمایشات ما هم فردا بعد از ظهر ساعت ۳ هزار شد.لبخند فراموش نشه، خیلی مهمه و روی منشی و دکتر هم خیلی تاثیر داره و دیگه اینکه سعی کنید پول دکتر و آزمایشگاه رو به لیر بدین تا $ هاتون براتون بمونه چون حتما بعدا به کارتون میاد.
6) مصاحبه: صبح روز سه شنبه ما ساعت ۷:۳۰ با دوستای خوبمون آدم برفی و خانوادشون هم پیاده رفتیم.ساعته ۸ دم در سفارت بودیم.بعد از صف های نه چندان طولانی و هوای سرد بیرون وارد سالن شدیم.خانومی که همه میگفتن کنار شیشه و روبروی قسمت UPS هست بسیار بسیار خانوم خوبیه و واقعا مهربون که هیچ وقت محبت هاشون رو فراموش نمیکنیم.فکر کنم ایرانی باشن چون فارسی عالی صحبت میکنند.همه نکات رو بچه ها تعریف کردند فقط یک تجربه جالب اینکه شماره ما ۴۰۸ بود و تقریبا همه شماره ها رو خوندن به جز ما.حتی تا شماره ۴۱۳ همه کارهاشون انجام شد و از سفارت خارج شدن ولی هنوز شماره ما رو برای انگشت نگاری هم نخونده بودن.دوستامون همه تعجب کرده بودند و حتی همسرم هم کمی نگران شده بود ولی باورتون نمیشه من فکر میکنم یک حکمتی داشته و اینکه اونها تمام مدت ما رو تحت نظر داشتن.برای همین پیشنهاد میکنم خونسردیتون رو حتما حفظ کنین و خیلی آرام بشینید و خودتون رو برای یک مصاحبه راحت آماده کنین.هیچ کسی نمیدونه پشت اون شیشه ها و دوربینها چی میگذاره ولی خانوم من یک ضرب ویزا گرفت البته شرایطش کمی از بقیه راحت تر بود چون بقیه یا شغلهای دولتی یا رشته های حساس داشتن . پس به خدا توکل کنید و آرام باشید و لبخند فراموش نشه. بعد که ما رو صدا کردن در ظرف کمتر از ۶ دقیقه همه کارها (هر 3 مرحله) انجام شد.خانومی که بچه ها قبلا نوشته بودن از ما مصاحبه farsi کرد ولی آفیسر معروف ریش قرمز، گیشه بغلی بود.من و خانومم هر دو به زبان انگلیسی مسلطیم ولی طبق نظر بچه ها ما ترجیح دادیم مصاحبه فارسی باشه تاخدای نکرده سوء برداشت اتفاق نیفته.از ما خواست دستمان رو بالا ببریم و قسم بخوریم که ما چند تا اصلاحی داشتیم درمورد دیکته اسم مادرم که گفت هیچ مشکلی نیست و بعد از قسم شغل خانومم رو پرسید و فهمید که کار دولتی نداشته،ما چون سفر اروپا زیاد داشتیم نگران بودیم ولی اصلا هیچ مشکلی پیش نیومد.بعد از خانومم پرسید کسی رو در آمریکا داره و اون هم گفت بله و توضیح داد.در آخر ازش پرسید مدارکتون کامله و ما میتونیم ویزاتون رو بدیم میخواهید با همسرتون بگیرید یا نه؟ و ما هم گفتیم اگه ممکنه ویزای ایشون رو صادر کنید.از من هم شغلم رو پرسید و اینکه سربازی رفتم و کجا؟که من نیروی زمینی ارتش بودم.و در آخر گفت که مدارکتون کامله فقط برای پروسه اداری باید ۱ تا ۲ ماه منتظر باشین و هر هفته سایت رو چک کنین.نمیتونم بهتون بگم که چقدر راحت بود و چقدر برخورد پرسنل سفارت مودبانه بود. فردای روز مصاحبه که رفتیم مدارک مدیکال رو ببریم اشتباهی برگه آبی من رو که تنها رسید من بود به سفارت تحویل دادیم،خیلی اضطراب کشیدیم و دوندگی کردیم تا اینکه اون خانم مهربون ایرانی در سفارت به ما اطمینان داد که همه مدارکی رو که به درد سفارت نخوره براتون با UPS میفرستند و همین کار رو هم کردن و ۵ شنبه ساعت ۱ظهر با UPS اومد.
چند نکته:، به خدا توکل کنید، حتما لبخند بزنید،خونسرد باشد، مدارکتون رو دسته بندی کنید که راحت تر بتونید تحویل دهید.هر چیزی رو که به نظرتون در فرمهای قبلی مشکلی داره حتما قبل از قسم به officer بگویید.
۷) غذاها: غذاهای ترکها واقعا خوشمزه است. دونر کباب رو که همه جا دارند، یک رستوران زنجیره ای هست به نام HD eskandar که واقعا اسکندر کباب اون خوشمزه است و قیمتش هم مناسبه که در خیابان مشروطیت قرار داره، این خیابون نرسیده به میدان کیزیلای هست و قبل اون یک پل عابر پیاده بزرگ هست و یک مغازه بزرگ collins هم سرش قرار دارد. اگر وارد خود خیابان مشروطیت شوید و حدود ۵ دقیقه پیاده روی کنید بعد از پل عابر پیاده بعدی دست چپ رستوران منقل Mangal رو میبیند که غذاش و سرویسش فوق العاده است و حتما برید و اونجا غذا بخورید، قیمتش به نسبت فست فود ها واقعا میارزد. چند نکته: به نظرمن بد نیست همراهتون چند تا تن ماهی و چند تا از این غذاهای آماده مائده ببرید حتما به کارتون میاد.در ضمن حتما اگه میتونید از این کتری های برقی که آب رو جوش میارن و کوچیک هستن همراهتون باشه چون تا جائی که من شنیدم اکثر هتل ها ندارن و اگه اهل چای و نسکافه باشید باید هی برید کافه هتل چای بخورید. در ضمن میشه کنسروها و بقیه چیزا رو هم توش گرم کرد ( از: تجربیات مارکوپولو).
اگر غذای ایرانی دوست دارید هتل ددمان را ادامه بدید رستوران شبهای تهران هست که غذاش خیلی خوب بود ولی یکم گرون بود.
McDonalld و BurgerKing و KFC و Pizza Hut هم هستن، به نظر من مزه شون هم خوبه، به عنوان رفع کُتی!
۸) جاهای تفریحی: آنکارا چندان جای دیدنی ندارد،مقبره آتاتورک که در منطقه Anitkabir هست.قلعه آنکارا هم جز جاهای تاریخی هست. بهتون حتما توصیه میکنم قونیه (Konya) مقبره مولانا برید، هم میشه با اتوبوس رفت که حدود ۳.۵ طول میکشه و حدود ۲۰ لیر میشه و هم میشه با قطار اکسپرس رفت که ۱.۵ ساعت میشه و رفت و برگشت نفری ۴۰ لیر که فکر میکنم واقعا ارزشش رو داره.باید برید Gar که همون ایستگاه راه آهن میشه ، ما با تاکسی رفتیم و ۱۵ لیر دادیم ولی میتونید برید میدان کیزیلای و با اتوبوس حدود ۲ لیر میشه. روزهای شنبه هم رقص سماع هست که خفن دیدنیه.
ما چون اهل پیاده روی بودیم همه آنکارا رو پیاده رفتیم ولی از میدان کیزیلای کلی اتوبوس به جاهای مختلف شهر میره در همون میدان مترو هم هست.اگر هوا سرد نباشه ،اگه میتونین اکثر جاها رو پیاده برید چون مسیر هاش به هم نزدیکه.
ما بر حسب تجربه هر جا میریم پول همون کشور رو میبریم و اینجا هم همین کار رو کردیم و کلا به نفعمون شد.سعی کنید حتما هتلتون اینترنت داشته باشه چون خیلی لازمه و ایمیل هاتون رو مرتب چک کنید چون ممکنه از سفارت ایمیل بزنن.
برای برگشت به فرودگاه هم ما با اکیپ آدم برفی دو خانواده یک ون گرفتیم که خیلی شانسی جور شد و واقعا هم خوب گرفت و شد خانواده ای 30 لیر.در هر صورت اگه ترانسفر فرودگاه رو از عباس بگیرید فکر کنم میارزد.
در انتها باید از همه بچه های مهاجرسرا تشکر کنم.خدا خیلی به ما لطف داشت و ما اونجا دوستای خیلی خیلی خوبی پیدا کردیم.از جمله afshin 4749 که واقعا ما رو شرمنده کرد و تمام جاهای رو که باید میرفتیم پیاده در هوای سرد آنکارا به ما نشون داد، همینطور Omidoo که خیلی خیلی پسر خوبیه و به ما روحیه داد.این دو دوست واقعا در تمام شرایطی که ما استرس داشتیم به ما روحیه میدادن و مثل برادر نگران کارهای ما بودن.در کنار این دوستان ما اصلا استرس و غربت رو حس نکردیم و نمیتونم بگم چه لحظه های خوبی رو تجربه کردیم.امیدوارم در تمام مراحل زندگی موافق باشن. همینطور خانواده دوست خوبمون آدم برفی که واقعا در کنارشون به ما خوش گذشت.به امید ویزا گرفتن همه بچه های مهاجرسرا.

سفرنامه 3 - بچه دار

دوستان عزیز سلام
نوبتی هم باشه نوبت من شد که سفرنامه ام رو بنویسم . جمع ما سه نفر بود . من و خانمم و بچه 2.5 ساله ام . خدا رو شکر امسال جزو برنده های لاتاری بودیم . قضایای قبلش نیازی به تعریف نداره . شرایط کاری من یه جوری بود که نمی تونستم زیاد مرخصی بگیرم . پروازهای تهران آنکارا هم واسه من ایده آل نبود . به ناچار تهران استانبول رو انتخاب کردم . یک نگرانی داشتم اونم وقت دکتر برای تست ها بود که دو تا گزینه بیشتر جلوی راهم نبود . یکی دکتر اونگان توی آنکارا و دیگری بیمارستان آمریکایی در استانبول . از دکتر اونگان توی مهاجرسرا خیلی تبلیغ بد شده بود از طرفی هم هیشکی اطلاعات کاملی راجع به بیمارستان آمریکایی در استانبول نداشت . دل رو زدم به دریا و بیمارستان آمریکایی رو انتخاب کردم . حدود 15 روز قبل از سفرمون زنگ زدیم اونجا . واسه 31 ژانویه ساعت 1 بعد از ظهر نوبت دادن . این تاریخ واسه تست PPD برای بچه که باید 72 ساعت بگذره کافی نبود و از طرفی هم 3 فوریه توی آنکارا مصاحبه داشتیم . موضوع رو باهاشون در میون گذاشتیم . گفتن توی ایران ازش تست بگیرن و جوابش رو بیارین . ( شاخ در آوردیم ) . واسه تاکید بیشتر ازشون پرسیدم جوابهای ایران رو قبول می کنین ؟ گفتش بله . از این صحبتش خیلی خوشحال شدم و خیالم راحت شد . دو سه روز قبل از رفتنمون رفتیم آزمایشگاه . یه آمپول کوچولو تزریق کرد زیر پوست بچه و گفت برین دو روز دیگه بیاین . وقتی واسه جواب برگشتیم بهش گفتیم برای کجا می خوایم و اونم زحمت کشید و اسم و فامیل بچه رو بصورت لاتین برامون نوشت . با پرواز ماهان رفتیم استانبول . هوا برفی بود . فردای اونروز ساعت یک رفتیم بیمارستان آمریکائی توی نیشانتاشی استانبول . عجب بیمارستانی بود. طبقه دوم قسمت CHECK UP . گذرنامه ها رو دادیم همراه با دو قطعه عکس . گفت منتظر باشین صداتون می زنم . چند دقیقه بعد واسه آزمایش خون صدامون زد . فقط از من و خانومم . از بچه فقط قد و وزن گرفت . گفت بشینین تا دوباره صداتون کنم . حدود نیم ساعت بعد رفتیم پیش دکتر . خیلی خوش اخلاق بود . چند تا سئوال از همون سئوالهائی که تو ایران می پرسن ازمون پرسید . ( سابقه جراحی دارین ؟ به چیزی حساسیت دارین ؟ و ... ) بعدش گوشی رو گذاشت رو قلبمون و خلاص . ما کارت واکسنمون رو بین المللی کرده بودیم . گفتش نیازی نبود . اگه همون کارت واکسن بچگیتون رو می آوردین و فقط تاریخ هاش رو میلادی می کردین کفایت می کرد . بچه ما واکسن آبله مرغان نزده بود با یه واکسن دیگه . فقط واسه اون نوشت که تزریق بشه . رفتیم بخش بچه ها . از بهشت هم خوشکل تر بود . ما کجا و اونا کجا . از بس که تمیز و خوشکل بود . فکر کنم اسباب بازی فروشی بود . بعد از تزریق واکسن دوباره برگشتیم بالا . بعدش از من و خانومم عکس قفسه سینه گرفتن از پسرمون رو هم همون تست PPD که اینجا گرفته بودیم قبول کردن . کل کار ما در حدود یک ساعت طول کشید جمع کل هزینه هامون در حدود 600 دلار شد . با احتساب دو تا واکسنی که پسرمون خورد . جواب آزمایشات رو هم فرداش توی سه تا پاکت در بسته بهمون دادن . مصاحبه ما روز جمعه بود . ظهر پنج شنبه از استانبول با اتوبوس رفتیم آنکارا . حدود 6 ساعت راه بود . هتل ددمان رو واسه یک شب رزرو کرده بودیم . رفتیم هتل و فرداش ساعت 7.40 رفتیم دم سفارت . نه خبری از صف بود و نه چیزی . اسممون رو از توی لیست چک کرد و رفتیم داخل . مدارک رو تحویل دادیم و رفتیم انگشت نگاری پشت همون باجه ای که مدارک رو تحویل دادیم . رفتیم داخل و منتظر موندیم شماره مون رو اعلام کنن . بالاخره شماره 406 رو اعلام کردن . رفتیم باجه برای پرداخت پول . ما روی 819 دلار حساب کرده بودیم که نفری 440 دلار ازمون گرفتن . اینم از شانس ما . گفتش دو سه روزه اینجوری شده . 1320 دلار دادیم و منتظر موندیم . دوباره شماره 406 خودنمائی کرد . رفتیم پیش اون آقای خوش اخلاقه . ( ریش قرمزه) با آدم خوب رابطه برقرار می کرد . کل مصاحبه ما 4 دقیقه طول کشید . اول سوگند خوردیم و بعدش پرسید واسه چی می خواین برین ؟ ما هم گفتیم واسه آینده بچه مون . من 170 میلیون موجودی حساب برده بودم که گفت از کجا آوردی و گفتم بهم ارث رسیده . منو راهنمائی کرد برای انتقال پول از طریق امارات اگه برام مشکلی پیش اومد به چه شماره ای توی آمریکا تماس بگیرم . سربازی رو هم خریده بودم . بهمون برگه آبی داد و گفتش یکی دو ما دیگه یه سری کار اداری هستش که انجام میدیم . بعد یکی از اعضاء خانواده بیاد و انشاء الله ویزاها رو بگیره . اصل مدارک رو بهمون داد . ازش خداحافظی کردیم و اومدیم هتل . هتل رو تحویل دادیم و یه راست اومدیم اتوگار(ترمینال) و با اتوبوس برگشتیم استانبول . شب هتل بودیم . ساعت 1 بعدازظهر شنبه هم برگشتیم تهران . اینم از سفرنامه من . ببخشین دیر شد . توی راه بودم . از من می شنوین استانبول رو برای کارهاتون انتخاب کنین . هم بیمارستانش خلوت و راحته . سخت گیری و کلک مثل دکتر اونگان نداره . یک ساعت توی استانبول بودن به همه آنکارا می ازره . کلی خرید کردیم . خوش گذشت . جای همه خالی . روی این پیشنهاد فکر کنین . اتوبوسهاش از استانبول به آنکار خیلی راحت هستن . تلویزیون دارن . با اینکه ما بچه کوچولو داشتیم اما اصلا بهمون سخت نگذشت . تجربه خیلی خیلی خوبی بود . به امید موفقیت همتون .
در پایان از همه مهاجرسرائی ها چه اونائی که منو کمک کردن و راهنمائی کردن و چه اونائی که عضو هستن و به فکر حل مشکل هم وطنائی خودشون هستن تشکر می کنم .
دست تک تک تون رو می بوسم

سفرنامه 2 - بچه دار

با تشکر از همه عزیزانی که با اطلاعات دقیقشون باعث شدن ما سفر بدون استرسی رو به آنکارا برای مصاحبه داشته باشیم
ما هفته پیش مصاحبه داشتیم به خاطر دختر 5 ساله ام مجبور بودیم که پنج روز زودتر از مصاحبه آنکارا باشیم کارهای واکسن رو در انستیتو پاستور تجریش انجام دادیم و هتل هیتلون رو رزرو کرده بودیم که با توجه به سردی فوق العاده شدید هوا راضی بودیم و استخر آب گرم داشت. دوستان آدرس مطب دکتر اونگان به ترکی رو حتما داشته باشند چون تاکسی ها و کارکنان هتل ها اصلا اون مطب و اون آقای دکتر رو نمیشناسن. کارهای مطب به راحتی انجام شد. دکتر اونگان رو فردی خونگرم که به کارش وارد بود دیدم. منشی دکتر هم بخوبی راهنمایی میکرد اگر مشکلی برای مراجعه کننده پیش میومد مترجم فارسی زبان داشتند که راهنمایی میکرد. یه خانم مسن رو با توجه به عکس مشکوک ریه کشت از ترشحات گلو سه نوبت داده بودند که مترجم ایشون رو راهنمایی کرد. هر چند منشی دکتر فارسی دست و پا شکسته متوجه میشه.
هزینه های ما:
عکس ریه و آزمایشات من و همسرم 90 دلار عکس ریه دخترم به خاطر نتیجه تست بالای ده میلیمتر 70 دلار که با هزینه ویزیت کلا حدود 600 دلار شد.

یک سوپرمارکت بزرگ در خیابان نزدیک هتل هست که قیمت هاش مناسبه و مرغ بریان رو حدود هفت لیر حساب میکرد و فروشگاه وای کی کی و بنتون تخفیف های خوبی داشتند که هردو نزدیک هتل بودند. خیابان تونالی هیلمی خیابان پر رفت و آمد و سرزنده ای بود و کافی شاپ و رستوران ها و فست فود زیاد داشت.
ما از تورهای خرید استفاده نکردیم و خودمون با تاکسی تا آنکا مال رفتیم که هزینه رفت بیست لیر و برگشت تا هتل هیلتون هم بیست لیر شد بازار بزرگ و معروفی هست که همه برندها با تخفیف های خوبی اونجا بود.
صبح ساعت هشت و نیم مصاحبه بود که حدود هشت و ده دقیقه با توجه به سردی هوا دم سفارت بودیم پاسپرت ها رو جلوی سفارت گرفتند و به ترتیب به داخل راهنمایی کردن که داخل هم یک راهرو بود که باز هوای ازاد بود و تو سرما باید مدارک رو تحویل یک خانم که به زبان فارسی و ترکی و انگلیسی مسلط بود میدادیم بعد بایک شماره به سالن اصلی مصاحبه راهنمایی شدیم که خیلی خیلی سرد بود در واقع هیچ سیستم گرمایشی نداشت ( ساختمان وسالن به نظر فرسوده میومد و احتمالا یکی از دلایل تعمیرات ساختمان سفارت در یکی دو ماه آینده همین فرسودگی و خرابی سیستم گرماییشون باید باشه) ولی خودشون اونطرف دیوار جاشون گرم بود و یکی یکی برای انگشت نگاری و قسم و مصاحبه صدا میکردند. کلا هشت پنجره بود که پنجره هشتم در واقع یک درب بود و در پنجره سوم یک آقا مصاحبه میکرد و در پنجره هفتم یک خانم و بقیه پنجره ها خالی بود مصاحبه ما با خانم بود و سوال ها همون سوال های همیشگی بود شغل و سربازی و .... که من برگه آبی رو گرفتم و اومدیم
در کل راهنمایی های شما عزیزان باعث شد سفر راحت و بی استرسی داشته باشیم
باز هم از همتون متشکرم
شاد و سلامت باشید

سفرنامه 1

یک سفرنامه ابوظبی :

مقدمه

منم طبق وظیفه و چون خیلی از سفرنامه ها استفاده کردم . تقریبا تمام سفرنامه های 2010و2011را خوندم و چون سفرنامه های کامل رو بیشتر دوست داشتم سعی کردم کامل بنویسم و برای دوستانی که شاید حوصله خوندن همه را ندارند هم قسمت بندی کردم با شماره که هر کدام رو دوست دارید بخونید.
1-لاتاری 2- مهاجر سرا 3- نامه دوم 4-بلیط و هتل 5- کارت واکسن ومدیکال 6 – مدارک 7 –مصاحبه 8-برداشتهای شخصی


1-لاتاری
اولین بار که اسم لاتاری رو شنیدم حدود 15 سال پیش بود که باید یه برگه بود میخریدیم و بعد از پر کردن با پست میفرستادیم آمریکا . یکی دوباری این کارو کردم بعد هم که اینترنتی شد نمیدونم چند باری ثبت نام کردم یک بار هم پول دادم به یه وکیل در آمریکا که اون برام ثبت نام کنه گفتم شاید دستش خوب باشه که نبود .بعدش خودم برای همه فامیل فرمارو پر میکردم. تا اینکه پارسال اواسط خرداد بود که برادرم از اتاق کناری(خیلی تنبل تشریف دارند) . sms داد که یه نامه خارجی برات اومده .اصلا تو فکر لاتاری نبودم بعد که نامه رو باز کردم .باورم نمیشد. رویای 15 ساله من بود.
2- مهاجرسرا
وقتی از سایت فرمها رو دانلود کردم . نمیدونستم چطوری پرشون کنم این شد که در گوگل سرچیدم تا با مهاجرسرا آشنا شدم. باور نمیکردم که این سایت چقدر میتونه بهم کمک کنه از پرکردن فرمها بگیر . تا اینکه چگونه با ایمیل مراحل کارم رو با kcc پیگیری کنم و پیدا کردن متن ایمیلها . یا اینکه بدونم در دبی NMC ارزونترین بیمارستان هست و آشنا شدن با دوستان خوب وجدید.و...راستش من اینقدر سفرنامه ها و تجربیات بچه ها رو خونده بودم که هر جا میرفتم احساس غریبی نمیکردم و همه جا برام آشنا بود. حتی داخل سفارت احساس آرامش داشتم .
3-نامه دوم
من نامه دوم را از طریق پست دریافت نکردم و با ایمیل کپی ان را برام ارسال کردند که همون رو پرینت کردم و با خودم بردم . و در دبی که بودم روز قبل از مصاحبه از خونه تماس گرفتند که یه نامه برات اومده . که همون نامه دوم بود . وقتی برگشتم دیدم به تاریخ 19 اردیبهشت در پست اصفهان مهر خورده ولی یکماه بعد بدستم رسیده. اینم ازعجایب عصر تکنولوژی و سرعت
4- بلیط و هتل
من بلیط ایران ایر رو 25 اردیبهشت به قیمت 335هزار تومان خریدم و چون پرواز از اصفهان به دبی فقط روزهای دوشنبه و پنجشنبه بود . و مصاحبه من سه شنبه میشد. مجبور شدم با پرواز پنجشنبه یعنی 4 روز زودتر برم .که خوب هزینه زیادتر شد ولی در عوض یه کم به تفریح رسیدم . پرواز من ساعت 7 عصر بود که ساعت 5 فرودگاه بودم ولی متاسفانه هواپیما نقص فنی داشت و تا اومد آماده بشه و سوار بشیم شد ساعت 12 . و تا رسیدیم دبی متاسفانه بازم یک صف بزرگ بود برای اسکن چشم و تا اومدم بیرون از فرودگاه شد ساعت 4 صبح که چون دوستمون Amir78 قرار بود بیاد فرودگاه دبی که ایشون هم خیلی معطل شدند.که جا داره ازشون تشکر کنم .و هتل هم چون امیر آقا هتل سمیرا میس بودندقرار شد منم برم پیش ایشون که شد شبی 150درهم که با ناهار و صبحانه بود. و من چون اولین بار بود دبی میرفتم نمیتونم با دیگر هتلها مقایسه کنم وبگم بهتر بود یا بدتر.و برای برگشت هم از اژانسی که بلیط گرفتم گفتند چهار روز قبل از برگشت باید بلیط رو ریکانفرم کنم . که خوب برای رفت رو انجام دادم ولی برگشت رو چون مصاحبه سه شنبه بود و برگشتم هم پنج شنبه . روز چهار شنبه بود که شماره ایران ایر رو در دبی پیدا کردم و تماس گرفتم که جواب نمیدادند بعد . امیراقا از پدرشون در ایران خواستند که با آزانس در ایران تماس بگیرند و ریکانفرم کنند .که اونها هم گفته بودند.که دیگه نمیشه و پرواز پرشده و باید برم دفتر ایران ایر و یه پرواز دیگه پیدا کنم .که من چون پروازم ساعت صبح10.5 بود ساعت 8 رفتم فرودگاه دبی و وقتی بلیط رو دادم گفت که اسمت نیست و صبر کن بعد از 20 دقیقه یه نفر دیگه اومد .و اونم گفت اسمت نیست و بعد با رئیسشون مشورت کرد که اونم گفت اسمم رو وارد کنه و به خیر گذشت و تونستم با همون پرواز بیام اصفهان.
5-کارت واکسن ومدیکال
یک ماه قبل از پرواز رفتم برای کارت واکسن رفتم هلال احمر اصفهان . پرسید برای کجا و یکسری واکسن رو گفت باید بزنم که چند تا واکسنو خودشون زدند دوتا هم آدرس دکتر یرون دادند روز قبل از پرواز هم دو تا واکسن زدم و روز پرواز یعنی پنجشنبه صبح هم یک واکسن دیگه در هلال احمر زدم و کارتم رو هم تایید کردو چند تا مهر زد.و من کارتم رو پاستور تهران نبردم و نیازی هم نبود. یک هفته قبل از سفر از طریق سایت NMC یه قرار ملاقات برای شنبه تقاضا کردم . بعد با ایمیل هم برای شنبه تقاضا کردم که هر دو تاش رو جواب دادند با ایمیل برای شنبه و سایت برای یکشنبه بهم وقت دادند.منم چون جمعه دبی بودم شنبه صبح با پرینت ایمیل تاریخ نوبت که برای 8.5 صبح بود. که من 8 از هتل زدم بیرون و باتاکسی که تا اونجا شد 12 درهم رفتم NMC . من چون نقشه محل بیمارستان رو از توی سایتشون پرینت کرده بودم به راننده نشون دادم که اشتباه نره . 8:20 بود رسیدم به نگهبان دم در گفتم که اون اومد و بااسانسور مارو به مدیکال برد و تا دم باجه هم اومد و راهنمایی مون کرد. من ایمیل رو نشون دادم . و منشی هم نامه دوم را با کارت واکسیناسیون وپاسپورت و3 قطعه عکس ازم گرفت و یک شماره تلفن هم خواست که دادم . بعد نشستیم . تا صدامون بزنند. که در این بین با یک خانواده اصفهانی (مادرو دختر) که اونها هم با من از اصفهان اومده بودند.آشنا شدم که دختر سیتیزن بود و برای مادرش اقدام کرده بود که ملیکا خانم هم راهنماییشون میکرد.. بعد صدامون زدند برای آزمایش خون و بعد x-ray که آزمایش خون 50 درهم وعکس هم 125 درهم شد.نشستیم تا صدا مون کنند که من رو برای x-ray صدا زدند . که تعجب کردم رفتم داخل و دیدم چند نفری منتظر من هستند یه خانم هندی دوباره اومد و ازم عکس گرفت . و گفت ایرانی گفتم بله به فارسی گفت:نفس عمیق. یه نفس کشیدم . که گفت نفست رو نگهدار بعد گفت بیرون نرو همونجا نشستم . بعد از چند دقیقه اومد و گفت اوکی هست . پرسیدم مشکلی ندارم گفت نه .خیلم راحت شد چون خیلی نگران شدم شاید مشکلی داشته بودم ونمیدونستم. منم فهمیدم باید نفسم رو نگه میداشتم برا همین عکسشون خراب شده بود..( اولین بارم بود عکس میگرفتم). دوباره رفتم سالن نشستم . خیلی زمان برد تا دوباره صدامون کنند.که توی سالن هم پر بود از ایرانی که همه برای سفارت اومده بودند.همه هم خانوادگی . بعد صدام کرد برای فشار خون . وزن .قد و معاینه چشم . که زمان معاینه چشم یه خانم مسن ایرانی قبل از من بود که هر چی ازش سوال میکرد میگفت بالا که .پرستار از من خواست بهش بگم بادستش جهت رو نشون بده . بعد از آزمایشات نوبت دکتر شد که پرسید آبله مرغی که گفتم گرفتم . بعد یه سوال انگلیسی پرسید گفتم نفهمیدم . که یک لیست از بیماریها رو به فارسی شروع کرد به خوندن و منم نه گفتن که دیدم قبل از اینکه من نه بگم اون خودش تیک میزنه و به من هم توجهی نداره.بعد گفت برو روی تخت بشین که اومد شکم و پشت را معاینه کرد و سپس گفت روی تخت دراز بکش .که همزمان دیدم پرستار به ظاهر کره یا چینی یه پرده آورد و کشید دور تخت . و بقیه شو شرمنده بدلیل قوانین سایت سانسور میشود. بعد تاریخ مصاحبه رو پرسید گفتم سه شنبه گفت چون سه شنبه مصاحبه داری به فارسی گفت پس فردا ساعت 10 بیا . و هیچ واکسنی هم بهم نزد چون همشو اصفهان زده بودم . بعد خانم پرستار تا باجه همراهم اومد و یه چیزی گفت که اونم بهم گفت 250 درهم بده .
برای گرفتن جواب آزمایش دوشنبه با امیر آقا که روز آزمایش هم همراهم بود با تاکسی رفتیم NMC دوباره من نقشه رو نشون دادم و گفتم NMC که اونم راه افتاد بعد دیدم جاهای عجیبی میره بعد از مدتی یه NMC رو اون طرف خیابون نشون داد و گفت اینجاست که گفتیم اینجا نیست و دوباره نقشه رو نشون دادم و گفتم خیابان صلاح الدین که تا برگشت تاکسیمتر هم شماره می انداخت شد 35 درهم که تقریبا سه برابر شد که زرنگی کردفاکتور هم بهمون نداد کد ماشینشو برداشتیم ولی حوصله پیگیری هم نداشتیم. بعد رفتم جواب آزمایش رو گرفتم که دو تا پاکت دادو سفارش کرد بازش نکنم. و یه کاغذ هم داد که واکسنها رو نوشته بودودو تا تاریخ واکسن بود که گفت بعدا بزنم.
6- مدارک
یک ماه قبل از مصاحبه من مدارکم رو دادم برای ترجمه . و هیچ کدوم رو هم به تایید دادگستری نرسوندم و فقط مهر دارالترجمه روش خورد. و حتی یکی دوتاش رو هم روز قبل از پرواز رفتم گرفتم . از هر کدام دوسری کپی هم گرفتم . از توی سایت تاپیک "مدارک مورد نیاز برای هر مرحله لاتاری" از لیستی که بچه ها زحمت کشیده بودند.یک پرینت گرفتم و چند بار همه رو چک کردم که فراموش نکنم . عکس رو هم روز قبل از پرواز گرفتم و با خودم عکس ترو تازه بردم که بهونه نیارند. ومن چون دیپلم کاردانش داشتم و دانشجو هم بودم ولی فقط 3 ترم خونده بودم هیچ مدرک دانشگاهی هم نداشتم پس کارت دانشجویی . گواهی اشتغال به تحصیل و ریز نمرات رو دادم ترجمه . و سابقه کار هم گرفتم که اگر با مدرک تحصیلی به مشکل برخوردم ارایه بدم . که خوشبختانه احتیاجی نبود.
7-مصاحبه
مصاحبه من سه شنبه 14 june بود.روز قبل از مصاحبه توی لابی بودم که یه خانم ایرانی اومد و به یکی از لیدر ها گفت میخام برم سفارت ابو ظبی که اونم منو نشون داد و گفت این آقا هم میخاد بره که قرار شد یک ماشین بگیریم باهم بریم که اون خانم با مادرشون بودند که مشهدی بودندو دخترشون در آمریکا برای مادرش اقدام کرده بود و ما 3 نفر قرار شد 400 درهم با هم بدیم که نفری 135 درهم شد. و شب قبل ازمصاحبه من یک کیف مدارکی که امیر آقا گرفته بود رو غرض گرفتم که برای مدارک عالی بود حدود ده قسمت داشت منم تا ساعت 2 شب بیدار بودم و تمام مدارک رو به ترتیب و جداجدا توی کیف چیدم . تا هر مدرکی رو خواست سریع پیدا کنم .2 خوابیدم 4 هم بیدا رشدم یه دوش گرفتم .و ساعت 5 هم بود با خانم راننده مژگان خانم به سوی ابوظبی حرکت کردیم . لباس هم همه اصرار میکردند که کت و شلوار بپوشم .که چون من کتو شلوار دوست ندارم و احساس راحتی نمیکن با یک تیشرت و شلوار جین رفتم سفارت و برعکس دوستانی که میگند باید لباس رسمی باشه من هیچ برخوردبدی ندیدم و اصلا احساس نکردم که به دلیل لباسم نگاه متفاوتی با من دارند. ساعت 7 جلوی سفارت بودیم که 10 نفری زودتر از ما بودند در صف سمت چپ که برای مهاجرتیها بود نشستیم تا اینکه ساعت 8 افسر هندییه اومد و نامه دوم و پاسپورتا رو چک میکرد. و میگفت بریم داخل که به اون خانم مشهدی اجازه ندادند داخل بشه و مادر پیرشون تنها رفت داخل که از من خواستند مواظب مادرشون باشم. که اول چک کردن وسایل و بعد یک سالن انتظار و بعد از سالن انتظار هم شمشادهای معروف و بعد شماره گرفتن .( که شب قبل به رایان عزیز فکر میکردم که یه رتبه به من دادند و شماره شانسشون 7 رو تقدیمم کردند. و با خودم گفتم شماره 7 به من میخوره که همین هم شد اون خانم مشهدی 6 و من با شماره 7 به یاد رایان وارد سالن شدم.) نشستیم تا یکی یکی شماره هارو صدا میزدند. اول برای گرفتن مدارک یک خانمی بود که خیلی خوب فارسی حرف میزد اول نامه دوم وپاسپورت رو گرفت . رفت و داخل یک کشو پرونده من رو آورد .گفت شناسنامه که من اصلی رو دادم گفت: نه فقط ترجمه ها رو بده .دوقطعه عکس وبعد مدارک تحصیلی رو گرفت و کپی پاسپورت رو هم خواست من از همه صفحات گرفته بودم که فقط صفحه اول رو برداشت و بقیه رو پس داد.بعد از اسپانسر پرسید گفتم ندارم . بعد از کار دولتی سوال کرد که گفتم نچ ابدا . سربازی رو هم گفتم رفتم که مدارکش رو هم نخواست .بعد یه فیش داد گفت برو پرداخت کن و برگرد که منم 819 دلار رو خرده آماده کرده بودم تحویل دادم و دوباره با فیش پیش خانم اولی برگشتم که اونم با پاسپورت فیش رو پس داد و گفت بشین . بعدصدا کردند برای انگشت نگاری که گفت میتونی انگلیسی صحبت کنی منم گفتم بله که با دستش نشون میداد چیکار کنم و دوبار نشستم .که یکی از نگهبانا اومد گفت اگر انگشت نگاری تموم شد برید جلوی سالن بشینید برای مصاحبه که منم به مادر بزرگ مشهدی گفتم بیایندبریم جلو که نگهبانه از اینکه میدید همش کمکش میکنم ازم تشکر کرد.همینطور که رد میشدم چشمم به جمال خانم تپل آمریکایی هم روشن شد. تا بی نصیب از سفارت خارج نشم.مصاحبه من با یک خانم محجبه و کمی سیه چرده بود. که خیلی هم مهربون بود ازم پرسید انگلیسی صحبت میکنم که گفتم بله .( با خودم گفتم اگر انگلیسی صحبت کنم به اعتماد به نفسم کمک میکنه که همینطور هم بود) انگلیسیم زیاد خوب نیست ولی تونستم راحت باهاش صحبت کنم هرجایی گیر میکردم دوباره میگفت. اول اسمم رو پرسید. بعد فامیلیم رو . وبعد چون من در فرمها آدرس آمریکا ننوشته بودم ازم یک آدرس خواست که نوشتم . سپس از کار دولتی سوال کرد گه گفتم نه . از سربازی خیلی سوال پرسید که چه نیرویی بودم که گفتم دریایی بعد رده رو میخواست که چیکاره بودم گفتم به خدا یه سرباز عادی بودم . بعد از اسپانسر پرسید . که گفتم ندارم مدارک مالی رو خواست بهش دادم ( یک سند خانه یک سند ماشین و 27 میلیون موجودی حساب ) بعد پرسید آمریکا کجا میخای بری گفتم کالیفرنیا بعد اسم شهر رو پرسید.بعد در مورد کار که میخوای چیکار کنی . ایا کا ر پیدا کردی یا نه که شغلم رو گفتم و گفتم توی اینترنت زیاد سرچیدم ولی اینکه پیدا کنم نه . بعد هم برگه ها رو داد که امضا کنم . رفت از پشت سرش یک برگه آبی اورد . و گفت توی سایت سر بزن پرسیدم چند روز طول میکشه . اینقدر تند حرف زد که هیچشی نفهمیدم . منم تشکر کردم و اومدم بیرون که خوشبختانه اون دوتا مادر اصفهانی و مشهدی هر دو ویزا گرفتند . و بیرون سفارت هم افتخار زیارت sare عزیز رو پیدا کردم که میدونستم مصاحبه دارند ولی بعداز مصاحبه دیدمشون که ایشون هم برگه آبی گرفتند.به همراه خانمشون.
8-برداشتهای شخصی
1. کارت واکسن رو من به تایید پاستور نرسوندم مشکلی هم پیش نیومد و حتی یک دونه واکسن هم به من نزدند
2. هیچ مدرکی رو من به تایید دادگستری یا وزارت خارجه نرسوندم و فقط با مهر دارالترجه تحویل دادم
3. من بالباس عادی تی شرت و شلوار جین بودم چون در این لباس راحتترم و فکر میکنم شما با هر لباسی که مناسب اجتماع باشه میتونید برید مصاحبه.لباسی بپوشید که احساس ارامش داشته باشید.
پایان نامه
قصه ما به سر رسید American hamid به ویزا نرسید.
رفتیم بالا سایت بود اومدیم پایین سفارت بود قصه ما کلیر پر اظطراب بود.